سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و او را گفتند اگر در خانه مردى را به رویش بندند روزى او از کجا سوى او آید ؟ فرمود : ] از آنجا که مرگش بر وى در آید . [نهج البلاغه]
مردی که می خواست بزرگ شود
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 1559
بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 0
........... درباره خودم ...........
مردی که می خواست بزرگ شود
اصغر تواضعی

........... لوگوی خودم ...........
مردی که می خواست بزرگ شود
........... دوستان من ...........
کاظمی

............. اشتراک.............
  ........... طراح قالب...........


  • شعر

  • نویسنده : اصغر تواضعی:: 86/11/23:: 5:16 عصر

    صبح بی تو، رنگ بعد ازظهر یک آدینه دارد 


    بی تو حتی مهربانی ،  حالتی از کینه  دارد  


    بی تو می گویند تعطیل است کار عشق بازی 


    عشق اما کی خبر از شنبه وآدینه دارد؟ 


    جغد،برویرانه می خواند به انکار تو، اما 


    خاک این ویرانه ها بوئی از آن گنجینه دارد  


    خواستم از رنجش دوری بگویم ،یادم آمد  


    عشق با آزار،خویشاوندی دیرینه دارد 


    در هوای عاشقان پر می کشدبا بی قراری  


    آن کبوتر چاهی زخمی ، که او در سینه دارد  


    ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می گشاید 


    آن که در دستش کلید شهر پر ایینه دارد

    بر گرفته از وبلاگ falaah.parsiblog

      


    نظرات شما ()


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ